پرسونا
آن روزها که عاشقش بودم، منِ او بر همهی منهای من چیره شدهبود. بر همهی منهایی که تا آن روز میشناختم. من شدهبودم یک من. و آن من هم همان منِ او بود. به گمانم خاصیت عشق باید همین باشد! و وقتی رفت من ماندهبودم و منهایی از من که هر کدام دانهدانه در حال احتضار بودند... راست است که عاشق همواره خودش را میکشد. همهی منهای خودش را میکشد. و من هم باید همه را میکشتم، که کشتم. اما قبلش باید منهای دیگری از وجودم را پیدا میکردم.. منهایی که تا آن روز برایم ناشناخته بودند. باید آن هارا پیدا میکردم و جایگزینِ آن منهای شکست خورده میکردم. که این کار را هم کردم. این کار را کردم برای اینکه زنده بمانم. و حالا این آدمی را که میبینی کاملن پوست انداخته و حتی گوشت هم انداخته و به کل آدمِ دیگری است. آه که چقدر خوابم میآید... چقدر اینجا روی سینهی تو سرم آرام شده... چقدر خوابم میآید فرشته...
این داستان را ققنوس خیس نوشته طرح جلد هم کار ماهیست. لطفا برای دانلود روی عکس کلیک کنید.
عالی عالی. نمیدونستم طرح از توئه.
چه خوب.
من اینو قبلا از اون یکی جا دانلود کرده بودم ولی به خاطر اشکال سیستم نمیتونم بخونمش فعلا[ناراحت]
داستان رو خوندم. ... میشه ارتباط طرح رو با مفهوم کتاب یه کمی توضیح بدی ؟ من یه رابطه ی من در اوردی ازش برداشت کردم . و هیچ رابطه ای بین طرح و اسم کتاب پیدا نکردم . آیا رابطه ای وجود داره ؟
ماهی عزیز، از توجهت و اشتراک پست وبلاگ من ممنونم. برای من دلگرمیه. در مورد طرحی که زدی هم به عنوان یه بیننده، نشانه های زیادی رو توش در ارتباط با متن می تونم پیدا کنم... ولی فک می کنم هر بیننده ای خودش باید این ارتباط ها رو پیدا کنه. اصولن توضیح دادن در مورد کار هنری رو چندان نمی پسندم.
جداً؟ برم بخونم بعد بیام بنویسم
با برداشت شخصی خواننده از هر اثری موافقم و اون رو سهم اختصاصی چشمها و گوشها می دونم . ولی به گمانم صاحب اثرها هم با نزدیک کردن حس خوانندگان و یا بینندگان به لحظاتی که بر "برگی از بودن" چکیده اند مخالفتی نداشته باشند . چه بسا برقراری پلی بین دریافتها ؛ برگی تازه رو رقم بزنه . به هر حال به گمانم طرح ساکتی هست این طرحی که کشیدی و باید گوش چسباند و صداش رو بیرون کشید . ... ممنونم از توضیحی که دادی . کافی که چه عرض کنم با توضیحی که نویسنده ی اثر داده اضافی هم هست توضیحت ماهی جان .